الهه ی الهام
انجمن ادبی
نام کتاب: گیله مرد نویسنده:بزرگ علوی ناشر: انتشارات نگاه تعداد صفحات: 204صفحه
کتاب حاضدر مجموعه 9 داستان به نام های زیر است: «نامه ها/ گیله مرد/ اجاره خانه/ دزاشوب/ یه ره نچکا/ یک زن خوشبخت/ رسوایی/ خائن/ پنج دقیقه پس از دوازده.»
سالهاست، شاید پانزده سال است که در کتاب ادبیات دوم دبیرستان داستان« گیله مرد» را تدریس می کنم و هر بار از این که بچه های دبیرستانی نمی توانندآنطور که باید از روی کتاب بخوانند، دلم می سوزد.محصلان امروزی، مخصوصاً پسرها اصلاً اهل مطالعه و کتاب نیستند، برای همین اغلب خودم تمام این داستان را روخوانی می کنم تا در حق داستان و نویسنده اش جفا نشود.در پایان درس آمده « با اندکی تلخیص و تصرف» و این یعنی داستان کامل نیست. از مقایسه کتاب درسی و اصل داستان متوجه تفاوتهایی می شوم، مثلاً:در کتاب درسی به قومیت مأمور دوم اشاره ای نشده است اما در اصل داستان آمده-مأمور بلوچ- و این یعنی ملاحظات سیاسی در انتقال یک کار ادبی و هنری به کتاب درسی! فضاسازی عالی بزرگ علوی در گیله مرد،همیشه برای من یک کلاس آموزش داستان نویسی بوده و هربار که آن را سر کلاس می خواندم، نویسنده اش را تحسین می کردم. اما داستان های کتاب حاضر: 1. نامه ها: داستان تنهایی و پیری یک قاضی زشت رو و بدخوست که تنها دلخوشی زندگی اش تنها دخترش است که او هم پدرش را در آخر عمر، تنها می گذارد و ترکش می کند و به گروه مبارزان می پیوندد.نامه هایی به دست قاضی پیر می رسد که گذشته اش را، گذشته ی کاملاً خصوصی اش را برایش بازگو می کند و...« نامه ها دخترش را ازش گرفت. این نامه ها دخترش را فریب دادند...» 2. گیله مرد: یک داستان نمادین و فوق العاده گیرا! مرد مبارز گیلانی را - که زنش صغری به دست مأمورین کشته شده و پدرزنش سرکرده مبارزان ضدحکومت است و فعلاً متواریست-دو مأمور برای محاکمه به فومن می برند. شبی بارانی و طوفانی و راهی در جنگل تاریک که هر دم صدای ماغ گاو و شیون زنی و جیغ مرغابی های وحشی سکوت و آرامش آن را به هم می زند، مأمور رشوه خوار و حرّاف و مأموری ساکت و مرموز، همراه گیله مرد هستند.این سفر سه نفره در قهوه خانه ای جنگلی با مرگ ناجوانمردانه گیله مرد به آخر می رسد... و بهت و شگفت زدگی خواننده ، نتیجه ی آنی و پایانی داستان است. 3. اجاره خانه: آمیرزا، ملاکی است که از تمام مستغلات و املاک اجدادی اش فقط دو خانه برایش مانده که در یکی خودش زندگی می کند و دیگری را به بیش از ده خانوار اجاره داده است. خانه ای کلنگی و وارفته که هر لحظه امکان فرو ریختنش هست.وجیهه خانم معلم جوانی است که با پدر و مادرش در این خانه ی اجاره ای زندگی می کند و بالاخره در یک شب بارانی سقف اتاق وجیهه فرو می ریزد. « مثل این که لبخندی روی صورت وجیهه نقش بسته بود، عین لبخند نامحسوسی که وقتی در راه مدرسه، پسر خوشگل را دنبال خودش می دید، در صورتش پدیدار می شد...» 4. دزاشوب: راوی شخصی است که در یک باغ در روستای دزاشوب « شمال تهران» مستأجر است.باغبان و سرایدار باغ مش حسینعلی است که زنش سر زا از دنیا رفته به خاطر نبودن دارو و درمان و ماما. به خاطر همین دخترش حمیده را به تهران فرستاده تا درس بخواند و به دزاشوب برگردد و خدمت کند ولی... 5. یه ره نچکا:« جز این اسم هیچ چیزش را نمی دانم...» « تنها چیز مثبتی که در دست من است همین اسم « یه ره نچکا» ست و یک شعر روسی که قبلاً بلد نبودم: دوستت داشتم و بوسیدمت/ اما تو به من خندیدی/ ای چشمان سیاه/ ببین مرا به چه حالی انداختی...» داستان جسته و گریخته ای از یک دختر لهستانی است به نام یه ره نچکا که از زندان اس اس فرار کرده و به باغی که راوی در آن زندگی می کند پناه آورده است. شبی را با هم می گذرانند...« من او را نمی خواستم و آن شب تن من با جان بی تن او نمی توانستند به هم بپیوندند.» 6. یک زن خوشبخت:« عشق و دسیسه و رقیب و بعد هم مرگ» اقدس، قهرمان داستان، در دوره ای که شهر را را برای دختر، خانواده اش انتخاب می کردند، درباره شوهری که دختر خودش انتخاب می کند این عقیده را داشت:« والله نمی دانم. بالاخره از خواستگاری که آدم ندیده و نشناخته که بهتره.» و این را خواهرانش لذتی می دانستندکه خود از آن محروم شده بودند.اقدس را خوشبخت می دانستند و می گفتند:«اقلاً یکی از ما توانست شوهری را که باب طبعش بود انتخاب کند.» یک زن خوشبخت، نمایشی از مظلومیت زن ایرانی در دوره گذار از سنت به مدرن و گزارش یک عمل انتحاری است. زنی که دوست دارد انتخاب کند نه انتخاب بشود و بالاخره جانش را بر سر همین عقیده می بازد. 7. رسوایی: داستان رسوایی اخلاقی دولتمردان و سیاستمداران و چهره های معروفی است که پشت قشری از اعتماد و اخلاق، به زندگی نکبت بار خود ادامه می دهند. کسانی که قتل می کنند، آدم می فروشند، اما دم از فضیلت های اخلاقی و انسانی می زنند. قصه ای که تا بوده، همین بوده، ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است/ این گرگ سالهاست که با گله آشناست و... 8. خائن: پنج نفر بیشتر دست اندر کار نبودند و یک نفر از آنها خائن بود... داستان خیانت یک نفر از پنج نفر که باعث ضربه خوردن به یک تشکیلات کارگری می شود. محمد رخصت که شغل معلمی دارد و یکی از آنهاست متهم به خیانت می شود، اما برای اثبات بی گناهی اش خودکشی می کند و حالا نامزدش به دنبال پیدا کردن خائن واقعی است... 9. پنج دقیقه پس از دوازده: بن مایه ای طنز دارد و رشوه خواری و پارتی بازی در ادارات و سازمانهای دولتی را به نقد می کشد و تنها راه پیشرفت در چنین اوضاع بلبشویی را خرج کردن و خریدن آدمها می داند. نکته پایانی: نگین این کتاب و همچنین زیباترین و موثرترین داستان این مجموعه« گیله مرد» است که تا مدت ها تلخی اش در کام و خاطر خواننده خواهد ماند. حسن سلمانی اردیبهشت نود و سه
نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:گیله مرد,بزرگ علوی,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 19:18 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|